+ دیشب که زلزله اومد، بدون شک نامتعادل ترین آدم این منطقه بودم! چون چهارپایه نبود و ما توی انباری قفسه زده بودیم، برای مرتب کردن وسایل بالای بالا، یه چارپایه پلاستیکی گذاشته بودیم و روش یه تخته چوبی و روی اون یه صندلی چوبی. منم رفته بودم روی اون صندلی و چون خیلی نامتعادل بود، همسر از پایین ، این سازه لرزان رو نگه داشته بود. دقیقا عین ژانگولرهای عصرجدید . توی همچین وضعیتی زلزله اومد و... :-))
+ یاد آخرین عکس العملم در برابر زلزله افتادم. زمستون ۹۷ ساعت ۵ صبح رسیدیم خوزستان، امیدیه. رفتم توی نمازخونه ترمینال یه چرت بزنم تا یه کم هوا روشن بشه. ساعت حدود ۵:۳۰ زلزله اومد. من کف نمازخونه ، حدود یه متری دیوار خوابیده بودم. چشمامو باز کردم و چند ثانیه فکر کردم. دیدم از بیرون صدا میاد «زلزله زلزلهههه» . امنیتیترین عکس العمل محافظت در برابر زلزله در زندگیمو انجام دادم و همون طور خوابیده، خودمو نیم متر کشیدم سمت دیوار ... و سه ثانیه بعد دوباره خواااب ِ خواب بودم. همینقدر ترسان و نگران :-))
راستش توی اون سفر دو روزه، اونقدر خطر مرگ پیش اومد که زلزله شبیه یه شوخی بود که مزاحم خوابم شده بود. خدا رفتگان همه رو بیامرزه ، برای تشیع جنازه پدر یکی از دوستان رفته بودیم.
+ از نمایشگاه کتاب خبری نیست؟!! حداقل بطور مجازی راه مینداختن و یه تخفیف و یه بن کتاب و... :/ بابا کتاب میخوام چند تا . سه ماهه لیستمو آماده کرده بودم برای نمایشگاه :(
+ دختربچه همسایه باهام بهتر شده. دیگه فرار نمیکنه. فک کنم از درجه بچه خوار ، به شهروند درجه سه رسیدم :-))
+ خداروشکر این ماه رمضون یه کم هوا بهتره. وگرنه من تلف میشدم! شنیدین میگن «گشنگی نکشیدی که عاشقی یادت بره» ؟ .... من این دوهفته اونقدر کار داشتم و بیخوابی کشیدم که گشنگی یادم رفته. خداروشکر.
+ در باب کرونا و بیماری و درمان و اینا زیاد حرف زدیم. اما بافرض اینکه کرونا همیشه با ما بمونه یا اصلا نمونه ، گفتم یه حرکتی بزنم. یه پست مینویسم در مورد عادتهای غذایی که برای خودم توی این ۱۰ سال گذشته اصلاح کردم و نحوه زندگی غذایی. هر کی هم دلش خواست ، بنویسه و خبر بده و تبادل نظر بکنه. تجربه بسیار خوبی میشه.
هم بدرد دوران بیماری میخوره ، هم در جهت اینکه عقل سالم در بدن سالم و... این حرفا.